جدول جو
جدول جو

معنی پیته بز - جستجوی لغت در جدول جو

پیته بز
بز بی شاخ
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پنبه بز
تصویر پنبه بز
پنبه زن، آنکه پنبه را با کمان می زند تا از هم باز شود، حلّاج، پنبه وز، ندّاف، الباد
فرهنگ فارسی عمید
(تَ نَ)
دهی از دهستان شهریاری بخش چهاردانگۀ شهرستان ساری واقع در 35 هزارگزی جنوب باختری بهشهر و 2 هزارگزی جنوب رود خانه نکا. کوهستانی، جنگلی، معتدل، مرطوب، مالاریائی. دارای 730 تن سکنه. آب آن از چشمه ورود خانه گت چشمه، محصول آنجا غلات و ارزن و لبنیات. شغل اهالی زراعت و مختصر گله داری. صنایع دستی زنان شال و کرباس بافی و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3) (سفرنامۀ رابینو ص 123 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
(هَِ بُ)
پیه که از امعاء بز گیرند و بهترین آن پیه گردۀ او باشد
لغت نامه دهخدا
(اَ خَ)
پنبه وز. پنبه زن. کسی که پنبه از هم باز کند. حلاج. نداف:
پنبه بزی فاش کرد یک نکت از سر عشق
در همه عالم فتاد شور از آن مسئله.
نزاری قهستانی
لغت نامه دهخدا
(چَ بُ)
نام موضعی به تنکابن مازندران. (سفرنامۀ رابینو ص 107 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
پیه وا، ثربیه، آش پیه
لغت نامه دهخدا
تصویری از پسته بن
تصویر پسته بن
درخت پسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنبه بز
تصویر پنبه بز
پنبه زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیه با
تصویر پیه با
آشی که پیه در آن کنند: ثربیه پیه با
فرهنگ لغت هوشیار
تهی مغز
فرهنگ گویش مازندرانی
چوب پوک و میان تهی
فرهنگ گویش مازندرانی
دوبین –احول
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از دهستان عشرستاق هزارجریب بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
تکیه گاه، نقطه ی اتکا، کمک، زیر و رو
فرهنگ گویش مازندرانی
انبار کردن، چیزی را به منظور بستن حفره در سوراخی چپاندن
فرهنگ گویش مازندرانی
یک بند آواز خواندن، یک بند در عرف متداول به معنی: اجرای یکی
فرهنگ گویش مازندرانی